محل تبلیغات شما



سلام طبق معمول آشتی کردیم پنج شنبه اومد همو ببینیم اولش که ناهید دیدش گفت شهرام اون طرف خیابون باهاش قرار داری اره گفتم اوهوم گفت بی جا میکنی منم یکم التماس رفتم دیدمش عاقا این بین دعوا شد پسره داشت نگام میکرد شهرامم طبق معمول غیرتی شد نشستم تو ماشین زنگ زد بقیه بچه ها بیان هر چی میگفتم بیخیال بیخیال نمیشد خداروشکر اون پسرا رفته بودن و مت رفتیم خونه مهدی سرخکمان یه نیم ساعتی نشستیم بعدش تنها شدیم نمیدونم چم شد یهو شروع کردم به دعوا انقد حرف زد بدبختی که
سلام عاقا ما سه روزه دعوایی هستیم البته اون خودش شروع میکنه بعد که من ادامه میدم دیگه بهش بر میخوره دیروز رفتم با لبخند از دلش در بیارم باز شروع کرد برگشت بم گفت فازت چیه؟ صبح بهش پیام دادم خوبی خوبم همین یه پست اینستا گذاشتم اومد گفت بردار گفتم چرا گفت بذار باشه گفتم با خودت چند چندی؟ فازت چیه؟ که بهم گفت بفهم چی میگی منم گفتم من بفهمم تو نفهمی دیگه طبق معمول فحش منم جوابشو دادم به روش خودم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ترانه های کوچک غربت